ولایت،شهدا،بسیج |
من شهید بروجردی را از اوایل پیروزی انقلابشناختم. دقیقاً خاطرم نیست که کی بود. اواسط سال58 شورای انقلاب مرا مأمور کرد که بروم سپاه وکارهای سپاه را به عهده بگیرم. من در جایگاهفرماندهی سپاه قرار گرفتم و رفتم در سپاه مرکزیمستقر شدم. برادارانی از آشنایان سپاه، کسانی که در سپاهبودند، به من مراجعه کردند و گفتند خوب است کهشهید بروجردی را بگذارید این جا؛ ظاهراًمنطقة غربکشور بود. موافقت کردم و آشنا شدم. در طول دو یاسه سال، دقیقاً یادم نیست، شهید بروجردی رامیدیدم که در اشتغالات گوناگون و مأموریتهایمختلف سپاه، نقش داشت. در قرارگاه حمزه و تشکیلآن ایشان نقش داشت؛ تشکیل قرارگاه یکی از کارهایبسیار مهم بود. مرحوم شهید بروجردی بسیار فعال بود در اینزمینهها یک بار در سال 59 یا اوایل 60 رفتم منطقهغرب، ایشان آن وقت در باختران بود و از نزدیکشاهد کار او بودم. اما آن چیزی که من از شهید بروجردی در آنجااحساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من بهوجود آورد این بود که دیدم این برادر، با کمال متانتو با کمال نجابت، به چیزی که فکر میکند مسؤولیت ووظیفه است. برخی با احساسات شخصی و گروهیفکر میکردند یک نفر که با او موافقند او را تقویتکنند و یکی را که با او مخالفند؛ با او مخالفت کنند؛ باکارهایش برخورد کنند؛ به هیچ وجه این طور چیزینبود. با شهید بروجردی هیچگونه حرکتی که از آنحرکت، آدم احساس میکند که در آن کارشکنی یامخالفتی هست انجام نمیداد و این علاقة من به اینشهید عزیز را خیلی بیشتر کرد. من تصور میکنمروحیه آرامش و نداشتن حالت ستیزهجویی با دوستانو گذشت و حلم در مقابل کسانی که تعارضهای کاری بااو داشتند، نشانة آن روح عرفانی شهید بود. معاشرتیکه بتوانم جزئیات حالات عرفانی و را به دستبیاورم. متأسفانه نداشتم ولی برخوردها و رفتارهانشان دهندة معنویات و روحیات افراد هست. [ پنج شنبه 90/8/5 ] [ 12:1 صبح ] [ سیدروح الله جعفری ]
[ نظر ]
|
☼ ساخت کد صوتی مهدوی برای وبلاگ ☼ |
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |